طغیان
طغیان

طغیان

من نمیتوانم قوی باشم

حالم خوش نیست. به اندازه تمام ثانیه های بودنش در زندگیم غم دارم. متاسفم من نمیتوانم قوی باشم. متاسفم من کم آوردم. 

از دست دادن هر چیزی غیر از تو برایم آسان بود. حالا من در نهایت بیچارگی درد میکشم.

راست میگویی. من بعضی وقت ها از عمد از دست میدهم. برای زجر دادن خودم. برای مازوخیسمِ کوچکی در دلم. ولی نتوانستم از تو استفاده کنم. از دست دادن تو بیش از ظرفیتم بود.

حالا ولی خودت، خودت را از من گرفتی.. این بزرگترین درد عالم است..