طغیان
طغیان

طغیان

علی❤

بهت که فکر میکنم پر میشم از شوق. هر جا سر میچرخونم تو هستی. روی دیوار اتاقم، تو دل اون هیچ و رقص سماع چوبی. تو هستی، گوشه اون جعبه های شازده کوچولو که از هر کدومش تنها یه دونه تو دنیا وجود داره... منو ببین. توی قلبم، تو هستی. کی به اندازه تو مهربونه با من؟ کی به اندازه تو نگرانم میشه؟ کی به اندازه تو منو میشناسه؟ کی میدونه دقیقا چی دوست دارم؟ تا یهو با یه چراغ مطالعه دست ساز یا با انگشترای چوبی عنابی غرقم کنه تو خوشی. من همیشه با ارزش ترین هدیه های زندگیمو از دست تو گرفتم ولی همیشه قدر نشناس بودم و نامهربون. ولی تو بمون. تو که دریای مهری. تو که گرمی مثل همون چوب هایی که فقط تو دستای تو تبدیل میشن به چیزی که آرزوشونه.

ممنون از هر کسی یا هر چیزی که باعث شده امروز تو توی زندگی من باشی. دوستت دارم. جوری که هیچکس رو دوست نداشتم. دوستت دارم رفیق.

علی. محکم ترین درخت زندگیم. همینجا، تو خاک من ریشه کن. سبز شو. ثمر بده. میخوام نگهت دارم. بدون تو این زمین و آسمون رو نمیشه تحمل کرد. تولدت هزاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااار بار مبارکم باشه.