طغیان
طغیان

طغیان

یادت هست؟

برایت گفته بودم. از آن انبار رنگ. از همانجایی که همیشه من از بالای پله ها به پایین پرت میشوم. یادت هست؟ آمدم و گفتم که خوابت را دیده ام. خواب دیده ام داد کشیدی دست از سرم بردار و پرتم کردی.

بعد ها خواب دیدم جایمان عوض شده. من میخندم و پرتت میکنم.

حالا مشابه همان خواب در سر توست. نوشته ایی کسی سرت داد کشیده و به پایین پرتت کرده و تو مرده ای. اگر آن آدم من باشم اصلا تعجب نمیکنم :)