طغیان
طغیان

طغیان

حرف میزنم اما..

میگه خب حرف بزن لامصب چه مرگته. میگم اردیبهشت نزدیکه. میگه عنشو درآوردی دیگه! میخوام حرف بزنی حالیت نیس؟ میگم نیش هزار تا بغض تو گلومه. عفونتش پیچیده تو جونم. نمی بینی؟ حرف زدن مرگه برام. میگه حرف بزن داستان نباف. میگم حرف میزنم اما کلمه هام همه بوی آه میدن. تو نمیفهمی. آه میکشه دود سیگارشو فوت میکنه تو صورتم. عصبیه. هیچی نمیگه. هیچی نمیگه.