طغیان
طغیان

طغیان

طغیان

حست می‌کنم. درست در همین نزدیکی. تو را می‌خوانم. بارها. در گوش‌ات نجوا می‌کنم که بیا. نترس و خودت را به من بسپار. تو را می‌خوانم. انگشتانم را آرام روی پوستت می‌کشم. چشم‌هایم را به چشمانت می‌دوزم. میدانم که مسخ می‌شوی. مقاومتی نمی‌کنی. تنم روی تنت جاری می‌شود. سخت در آغوشت می‌گیرم. درخود غرقت می‌کنم. ذره ذره تو در امواج من حل می‌شود. دیگر تویی وجود ندارد. همه منم. من طغیانم.