طغیان
طغیان

طغیان

*

آلیس در سرزمین عجایب - لوییس کارول - ترجمه زویا پیرزاد

•••••

بس کن! اشک ریختن بى فایده ست.

داشت خودش را سرزنش و نصیحت میکرد.

حرف گوش کن و بس کن!

آلیس اغلب خودش به خودش نصیحت هاى خیلى خوبى میکرد.هر چند به ندرت آن ها را به کار مى بست.

و بعضى وقت ها هم چنان شدید خودش را سرزنش میکرد که اشکش در مى آمد.یک بار سعى کرده بود کشیده بخواباند توى گوش خودش چون وقتى خودش با خودش کروکه بازى میکرد تقلب کرده بود.

این بچه عجیب خیلى دوست داشت وانمود کند در آن واحد دو نفر است.

ولى حالا هیچ فایده ندارد وانمود کنم دو نفرم.

داشت فکر میکرد.

چیزى که ازم باقى مانده براى یک نفر درست حسابى هم بس نیست.چه برسد به دو نفر!