طغیان
طغیان

طغیان

کاور

نگاهم کرد و گفت: "کاور"

‏گفت مغز من اینقدر درد کشیده است که تفاوت اتفاقات خوب و بد را تشخیص نمیدهد. تمام خاطراتم را پاک میکند تا من را از ضربه خوردن حفظ کند. این ماجرا به قدری پررنگ شده است که جزییات هفته قبلم را هم به خاطر نمی‌آورم. فراموشی تنها چیزی‌ست که میشناسم.