طغیان
طغیان

طغیان

بی رویِ تو چه ها که از این چشم تر نرفت

نوشتم. هزاران صفحه. بعد تمام نوشته هایم را پاره کردم. دور ریختم. آتش زدم.

قفل زدم بر دهانم. دستانم را بستم. مبادا کلماتم تو را برنجاند.

خوب است که راهی برای دیدن چشم هایم نداری. از پسِ آن دو غمگینِ پر حرف بر نمی آیم.