طغیان
طغیان

طغیان

گویی که نیشی دور از او در استخوانم میرود

در این تاریکی محض و میان جیغ های منزجر کننده مغزم، صدای موزیک هایِ محبوبِ گلچین شده ی تو می آید. جایی در اعماق روحم درد میکند. انگار که خودت را از من کنده باشی و به جایت عفونت دویده باشد در بطن وجودم.

اینجا کسی در کنجِ اتاقش تا خرخره به این درد آلوده شده و نگاهش به نگاه هیچ ناجی گره نمیخورد.