طغیان
طغیان

طغیان

باورم کن

موهایم را با ظرافت می‌بافم. در آینه لبخند زدن را تمرین می‌کنم. رژ قرمزم را روی لب‌هایم می‌کشم. همانی که گفته بودی زیباترم می‌کند. برای آخرین بار قبل از رفتن در آینه می‌خندم. خوشحالم و دنیا به هیچ‌جایم نیست. باورم کن! تصویر من در آینه چیزی شبیه به دیوار های نقاشی شده زندان است.