طغیان
طغیان

طغیان

*

بر نقص های کوچک خود غلبه کرده بود، فقط برای این که از مسائلی که اهمیت اساسی داشتند، شکست بخورد. توانسته بود به شدت مستقل جلوه کند، اما در حقیقت، در همان لحظه به گونه غم انگیزی نیازمند دیگران بود. وقتی وارد اتاقی میشد، همه به طرفش برمیگشتند و نگاهش میکردند، اما او تقریبا هر شب را تنها، و در صومعه ای با تماشای تلویزیون به صبح می رساند، تلویزیونی که حتی به خودش زحمت تنظیم آن را نمیداد. به تمام دوستانش این تصور را القا میکرد که زنی است که باید دشمنش داشت، و بیشتر نیروی خود را صرف تلاش برای رفتار به تناسب همان تصویری میکرد که از خودش خلق کرده بود. 


ورونیکا تصمیم میگیرد بمیرد

پائولو کوئلیو

ترجمه سروش حبیبی