طغیان
طغیان

طغیان

کجا گریزم؟

گوشه تختم مینشینم و لپ تاپم را بغل میکنم.موزیکى را از فولدر گم و گور شده ایى پلى میکنم و صدایش را تا آخر بالا میکشم و زل میزنم به دیوار.سعى میکنم خزعبلاتى را بالا بیاورم که مدت هاست سر دلم گیر کرده اند و حالا دارند حالم را بهم میزنند.فکر میکردم میتوانم هضم کنم این تاریکى ها و تیرگى هاى روح و قلب و جانم را.اما حالا انگار به بیرون درز کرده اند و تمام دور و اطرافم را پر کرده اند...

کجاست راه رهایى؟

کجا گریزم؟

یک نقطه پایان میخواهم.نمیخواهم ادامه پیدا کند.کمکم کنید.شما را به مقدساتتان قسم.نقطه پایانم را بگذارید.

•••••

در خویش نمیبینم از زردى این بستر این دفعه به پا خیزم...


علیرضا آذر