طغیان
طغیان

طغیان

چیزهایی هست که نمیدانم

- ازگذشته ام فراری ام. از آینده ام میترسم. دلم میخواهد روی حال فعلی ام بالا بیاورم.

- توضیح دادنش هم بی فایده است انگار. اصلا نوشتنم هم نمی آید.

- با چشمانش غریبه ام اما دستانش را خوب میشناسم. دوست داشتنش نباید کار سختی باشد.

- درد معده ام گاهی نفس کشیدن را برایم غیرممکن میکند. مغزم تیر میکشد. خسته ام.

- بی صداتر ز سکوتیم ولی گاه خروش

نعره ماست که در گوش شما می ماند.