میدانست که سرانجام در نقطه ای نامعلوم، خستگی خود را از ابعاد سلطهجوی مکان و زمان میرهاند و چون نهانی طغیان کرده و دریازده همه چیز را به تصرف خود در میآورد.
Holy Killer
پ.ن: سوم مرداد است و یکسال از رفتن آرش گذشت. کاش میشد قبل از از دست رفتن تمام کلماتش، میخواندمشان. من همیشه دیر رسیدم و این حسرت همیشه با من خواهد ماند.
پ.ن۲: دل ۱۰ شب سوم مرداد را ندارم. چه کسی میداند چه بر تو گذشت که قصد سفر کردی. اما حالا بگو آرش. به آن خانه، به آن آرامشی که همیشه به دنبالش بودی، رسیدی؟