طغیان
طغیان

طغیان

ای تف به هر چه دل همان بهتر / آدم فقط چشم و دهن باشد

گفت سال‌هاست که عاشق است. دقیقا از همان روز اولی که همکلاس شدیم. گفت در کوچه‌ها و خیابان‌ها همه مردم را شکل من می‌بیند. حتی حالا که آن سر دنیاست. گفت که این رفتن عشق را از سرش نپرانده است. گفت در لحظات خوشش صدای خنده مرا می‌شنود و برق چشمانم رهایش نمی‌کند. گفت که اگر لب تر کنم بر‌می‌گردد تا دستانم را داشته باشد. گوش کردم و هیچ نگفتم. اصرار کرد. گفتم که دلم جای دیگری گیر است و او روحش هم خبر دار نیست. شکست. شکستم. عشق از آن چیزی که فکر می‌کنیم بی‌رحم‌تر است مخاطب.