طغیان
طغیان

طغیان

بیست و سه سالگیت

داشتم فکر میکردم تا کی باید سال های نبودنت رو بشمرم و هر سال بیشتر قلبم مچاله بشه. هی بیشتر از سال قبل اشک بریزم. لی لی رو با خودم زمزمه میکنم. من برا این دنیا و آدماش زیادی پیر شدم. جا نمیشم دیگه. سرم خورده به سقفش. میخوام برم اونجا که روح لی لی آروم گرفت. راهنمای من اما راه رو گم کرده انگار. من اینجا میترسم. تنهایی بدون تو این دنیا خیلی تاریکه. میدونی که چقدر از تاریکی میترسم. یادته مگه نه؟ کاش میشد می اومدم پیشت. مطمئنم حالم خوب میشد. مطمئنم تو منو تو آغوشت جا میدادی. مطمئنم همیشه توو دل تو برا من جا هست. دلم تنگ شده برات. بیشتر از همیشه بهت نیاز دارم. طاقتم طاق شده دیوونه. میفهمی؟ بیا و نجاتم بده. تو رو به همه خاطرات بچگی قسم. محمد. میشه بیای منو با خودت ببری؟

.

فراموش کردم قراره بمیرم، که بعد از تو جز مرگ چیزی نمونده..