طغیان
طغیان

طغیان

کسی رشته های رسیدن به ما را جوییده ست

کج و معوجم مثل یک گریه پشت لبخند

کرختم شبیه لباسی که افتاده از بند

بگویید همسنگ من در ترازو چه دارید

مرا روبروی کدام آرزو میگذارید

که من ختمِ دردم، مرا خط پایان ببینید

تگرگم! مرا از پسِ شیشه هاتان ببینید

من از تیره خون و فامیل مرگم، بفهمید!

خطر نوش تان قصه ام را اگر کم بفهمید

خداوند طوفان و هوهوی سرد زمانم

تمام جهان دود بد مزه ایی در دهانم

بی نامی

علیرضا آذر

پانزده مهر نود و شش